-من ... من ... متاسفام مرینت ما درباره ی تو اشتباه فکر میکردیم ...امیدوارم منو ببخشی
لبخند زدم و بغلش کردم
*معلومه ک می بخشمت
کم کم همه ب چه ها سر رسیدن.و البته ادرین
من ی گوشه و جایی ک کمتر تو نکاه بقیه باشم ایستادم
لوکا شروع کرد ب حرف زدن
خیلی متفاوت حرف میزد
ادمو مجذوب خودش میکرد{حرفاش}
برعکس من و الیا و ادرین سعی نکرد لایلا رو بد جلوه بده و منو ادم خوبه چون می دونست اینجوری رو خط قرمزشون دست گذاشته
محو حرفاش بودم
تاحالا خودمم ب چیزایی ک گفته بود فک نکرده بودم
حرفاش ک تموم شد سر همه ی دخترا پایین بود
کيونما