تماشای ویدئو رمانحادثهپارت 14 از کيونما

-من ... من ... متاسفام مرینت ما درباره ی تو اشتباه فکر میکردیم ...امیدوارم منو ببخشی  لبخند زدم و بغلش کردم  *معلومه ک می بخشمت کم کم همه ب چه ها سر رسیدن.و البته ادرین من ی گوشه و جایی ک کمتر تو نکاه بقیه باشم ایستادم لوکا شروع کرد ب حرف زدن خیلی متفاوت حرف میزد ادمو مجذوب خودش میکرد{حرفاش} برعکس من و الیا و ادرین  سعی نکرد لایلا رو بد جلوه بده و منو ادم خوبه چون می دونست اینجوری رو خط قرمزشون دست گذاشته  محو حرفاش بودم تاحالا خودمم ب چیزایی ک گفته بود فک نکرده بودم حرفاش ک تموم شد سر همه ی دخترا پایین بود
8 دی 1400
کيونما
loading...