خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
پوچ میشود زندگی که از پوچ به گل تبدیل شده بود. ثریا میشود بازماندهای در یک سکانس تراژدی تلخ، تلخیاش که معنای کج و پوچ بودن را در بوق کرنا کرده است و رادمهری که مانده است در این آوار که ثریایش خشت اول را کج گذاشت و از آن موقع تمام گلهایشان پوچ شد. پوچ شد تا به آخر رسیدند. در این انتها پروانهای نیز زنده است و پوچها گل میشوند زیرا پروانهها هرگز نمیمیرند.
کيونما